-
اشعار زیبا و عاشقان
چهارشنبه 11 دیماه سال 1392 08:48
باز هم میخواهمت ( شعر عاشقانه ) بیهوده میگردم به دنبالت، وقتی نیستی ، بیهوده نشسته ام چشم به راهت شاید وقت این است که حسرت گذشته های شیرین با تو بودن را بخورم تنها بمانم و کوله باری از غم را بر دوش بکشم دیروز گذشت و پیش خود گفتم فردا در راه است ، فردا آمد و دیدم هنوز دلم چشم به راه است ، مدتی گذشت و هنوز هم در حسرت...
-
اشعار عاشقانه بارانی
دوشنبه 18 شهریورماه سال 1392 10:21
ღ آره بارون میومد خوب یادمه، مث آخرای قصه، که آدم می ره به رویا، آره بارون میومد خوب یادمه، زیر لب زمزمه کردم، کی می تونه این دل دیوونه رو از من بگیره؟ اون قَدَر باشه که من این دل و دستش بدم و چیزی نپرسه، دیگه حرفی نمونه بعد نگاهش، آره بارون میومد خوب یادمه ... آره بارون میومد خوب یادمه، یه غروب بود روی گونه هات، دو...
-
زیباترین شعر های عاشقانه
شنبه 5 مردادماه سال 1392 15:26
پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو از خستگی روز همین خواب پر از راز کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو آزادگی و شیفتگی مرز ندارد حتی شده ای از خودت آزاد و رها...
-
شعر زندگی
شنبه 25 خردادماه سال 1392 12:38
سیب می خواهـــد دلــش ... آنکه بی حساب عاشـــق است ... امــا نمی داند ...! کـــرم دارد روزگـــار مـا ! هر کس بد ما به خلق گوید ما چهره به غم نمی خراشیم ما نیکی او به خلق گوئیم تا هر دو، دروغ گفته باشیم مــــرا به دیگــــری وا مگذار . . روزی می بینیــــمان . . تاب نـــمی آوری . . . / . مسافر کناریم که پیاده شد، پنجره...
-
شعر های عاشقانه غمگین کوتاه
شنبه 25 خردادماه سال 1392 11:32
دیدم کوچه ی تنگیست که چراغش چشم است چشم ما گوش بود و عقل ما حرف سرکوچه و بازار * * دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کند چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟ وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند * * شعر های عاشقانه غمگین کوتاه * * ترسم که تو هم یار وفادار نباشی عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی من از غم...
-
سایه سیاه
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1391 19:37
این آخرین قدم برای دیدنت این آخرین پل واسه رسیدنت این آخرین نفس کشیدنتم برای تو! این آخرین تو رو ندیدنم برای تو... برای آخرین نفس بخون ترانه ای که باید از تو بگذرم به هر بهانه ای که میشه از تو رد شد و نظر به جاده کرد که میشه این غما رو از دلم پیاده کرد بخون دوباره خوندنت برام مقدسه بیا دوباره دیدنت برای من بسه بدون که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1391 15:24
تو در من فُرو ریختی همه ی دکترها گفتند ستون فقرات ! تقدیر مشت اش را باز نمی کند و من می لرزم از ماه چشم می گیرم چه بی موقع رسید به پنجره ی اتاق حالا که هیچ کس نیست! حالا که این تخت برای من هم بزرگ است ! از درز این شعرها سوز می وزد می لرزم و به پاهایم فکر می کنم که با تو از من رفتند .. --- سیدمحمد مرکبیان...
-
حباب زندگی
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1391 16:44
زندگی حبابیست که ما مبهوت تلالو رنگهای رنگین کمانی آن هستیم بدون ترس از ناگهان ترکیدن آن.......و ناگهان مبهوت از ، از بین رفتن رنگها... ای دنیای فانی غرق شدم در دنیا مبهوت رنگها به دور از دغدغه از دست دادنش و ناگهان ...
-
تولدت
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 19:14
تولدت مبارک عشقم تو برای من به این دنیا اومدی که عاشقانه با هم بودن و خوشبختی تو شلوغی دنیا رو به رخ همه بکشیم یا نه بزار بگم که خدا منو تو رو برای هم خلق کرد میگن از ازل گل ما برای هم "انسان" خلق شد بیا عاشقیو لایق باشیم بیا با هم باشیم تا ته ته ته دنیا نه "تا" نداره
-
ولنتاین بی تو بودن
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1390 11:20
ده ماه از آشناییمون گذشت و من داشتم برای ولنتاین با تو بودن آماده میشدم اما خیال خام بهت و ناباوری خداهم نخواست من و تو با هم باشیم هنوز باورم نمیشه صدات کردم که برگردی همه گفتن که دیوونس آره دیونه بودم که هنوز عکست تو این خونست چراغ خونه خاموش تمام شهر تاریکه منو باش که فکر میکردم ته قصه رمانتیکه
-
باران باران
جمعه 23 دیماه سال 1390 23:20
وای، باران؛ باران؛ شیشه پنجره را باران شست . از دل تنگ من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟ آسمان سربی رنگ، من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ . می پرد مرغ نگاهم تا دور، وای، باران، باران، پر مرغان نگاهم را شست . خواب رویای فراموشیهاست ! خواب را دریابم، که در آن دولت خواموشیهاست . من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم،...
-
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 17:25
چ شم من چشمه ی زاینده ی اشک گونه ام بستر رود کاشکی همچو حبابی بر آب در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود شب تهی از مهتاب شب تهی از اختر ابر خاکستری بی باران پوشانده آسمان را یکسر ابر خاکستری بی باران دلگیر است و سکوت تو پس پرده ی خاکستری سرد کدورت افسوس سخت دلگیرتر است شوق بازآمدن سوی توام هست اما تلخی سرد کدورت در تو...
-
یادها
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 10:26
سَرمای ِ طاقَت فَرسای ِ دوری ِ یاد هایِ زِندِگی کِه میگذَرَد کبوتری از دور بال می گشاید خنده هایم را .. اشک هایم ... بغض هایم ... ملامتی است که آتش می گیرد سر نگونی ام را کودکی دوری ِ ریل است که دست می تکاند ! عزم زمین خوردن هاست که جزم شده و فساد ِ لبخند های مسموم آویزان ... کسی دار ِ لحظه هاست انتظارش کسی را باران و...
-
تلاقی
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 22:01
میخواهم به عقب برگردم درتلاقی گریه و سکوت، از نو شروع کنم تار بزنم و در ترکیب رنگ ها فقط به قرمز برسم جاهایمان را عوض کنم .........جاده را برای خودم انتظار را برای تو بکشم اگر به عقب برگردم این بار تویی ،که می مانی منم،که میروم کاش می شد به عقب برگردم ... حالا که تمام راه را آمده ام ، حالا کـه تـا تــو هیچ نمانده ،...
-
قلبم تورا می خواهد
یکشنبه 20 آذرماه سال 1390 13:46
از وقتی رفته ای دلم آرام ندارد چشمانم یک لحظه از جاده دل نمیکند پاهایم یکجا بند نیست .... ... ... قلبم تو را میخواهد ... منم به جاده میزنم .... دیگر تحمل دوریت امکان پذیر نیست چیزی تا فصل تولد نیلوفرها نمانده شاید تو را میان آنها یافتم رسیدن به تو دشوار اما یافتنت سخت نیست خاطرات جاده را میخواندم ...در آن یافتم یادگار...
-
شعری سرشار از زندگی از سهراب سپهری
یکشنبه 20 آذرماه سال 1390 12:51
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 شب آرامی بود می روم در ایوان، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا لب پاشویه نشست پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای...
-
عشق ممنوعه
شنبه 19 آذرماه سال 1390 15:16
همیشه میگم و گفتم که یه رابطه عاشقانه فقط دونفره بودنش قشنگه یعنی چی؟ یعنی به محض اینکه پای نفر سوم و یا حتی پدر و مادرای دو طرف وسط کشیده بشه دیگه اون رابطه عاشقانه نیست. امتحانش کردم که می گم شاید یه سریا موافق نباشن شاید اصلا یه سریا اینو بی مفهموم بدونن شاید همین الان یه سریا به فکرایی به سرشون زد که میگن نه میشه...
-
زندگی مشترک به گند کشیده شده
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1390 22:09
۱.زندگی مشترک مورد نظر خاموش است ۲.زندگی مشترک مورد نظر را به گند کشیده ای ۳.زندگی مشترک مورد نظر را از بین بردی.. ۴.من مقصرم.من...من.. از وبلاگ چرندیات ذهنی http://seensheen.blogsky.com
-
عاشقانه ها
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 19:39
وقتی باد آروم آروم موتو نوازش می کنه، طبیعت وجودتو اینقدر ستایش می کنه، وقتی که یواشکی خواب به سراغ تو میاد، برای داشتن چشمای تو خواهش می کنه، این همه عاشق داری چطور حسودی نکنم؟ این همه عاشق داری چطور حسودی نکنم؟ ! وقتی شب فقط میاد برای خوابیدن تو، خورشید از خواب پا می شه تنها واسه دیدن تو، وقتی که چشمه حریصه واسه لمس...
-
Breathless
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 08:47
دنیای آدمها را چه کسی به گند کشید انسانی که هنوز خوی برده گیری و به اسارت کشیدن و وحشی بودن را هنوز از یاد نبردند. حالا باید همه چیز را به افسانه سپرد و مسیر پرواز را فقط از کبوتران آسمان دید و بال گشودن را کنار پنجره بسته یاد گرفت. پنجره را باز کنید نفسم گرفته
-
شکلات تلخ عشق
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 21:40
عشقی یه تلخی شکلات تلخ که با هیچ قهوه ای مزه ی آن محو نخواهد شد
-
دلزده
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 21:39
دلزده دلزده ترینم از عشق دلزده عشقی که تو به من داشتی دلزده ی عشقی واهی که من داشتم اگر عشق و عاشقی به اسرات کشیدن است همان بهتر که تنهایی آزادی باشد دلزده عشقی ام که هر لحظه فکر خیانت آن را به لجن می کشد عشق چیست؟ اسارت یا فکر خیانت کاش میفهمیدی کاش میدونستی که حتی لحظه ای فکر کردن به آنچیزی که تو هراس آن را داری مرا...
-
مسافرترین هم که باشی
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 10:12
قوی ترین آدم جهان هم که باشی وقت هایی هست که دستی باید لمس ات کند تنی تن ات را داغ کند و لبی طعم لب ات را بچشد مستقل ترین آدم جهان هم که باشی وقت هایی هست که دلت پر میزند برای کسی که برسد و بخواهد که آرام رانندگی کنی و شام ات را نخورده روی میز نگذاری و بروی مسافرترین آدم دنیا هم دست خطی می خواهد که بنویسد برایش "...