سکو عاشقی

شعر جاودانه

سکو عاشقی

شعر جاودانه

اشعار زیبا و عاشقان

باز هم میخواهمت ( شعر عاشقانه )

بیهوده میگردم به دنبالت،
وقتی نیستی ، بیهوده نشسته ام چشم به راهت
شاید وقت این است که حسرت گذشته های شیرین با تو بودن را بخورم
تنها بمانم و کوله باری از غم را بر دوش بکشم
دیروز گذشت و پیش خود گفتم فردا در راه است ، فردا آمد و دیدم هنوز دلم چشم به راه است ، مدتی گذشت و هنوز هم در حسرت دیروزم ، چه فایده دارد وقتی روز به روز از غم عشقت میسوزم؟
پیش خود میگویم شاید فردا بیایی ،شاید هنوز هم مرا بخواهی !
تقصیر دلم بود نه چشمانم ، این قصه که تمام شد، باز هم اگر بخواهی میمانم
نشستم به انتظار غروب تا یک دل سیر گریه کنم ، شاید کمی آرام شوم ، غروب آمد و بغض سد راه اشکهایم ، شب شد و هنوز نشکسته شیشه غمهایم،
این حال و روز من است ، نیستی که ببینی این روزهای بی تو بودن است
تمام هستی ام تویی ،از لحظه ای که نیستی ، انگار که من نیز نیستم ، انگار مدتی را با عشق زندگی کردم و بعد از تو ،مال این دنیا نیستم !
از آغاز نیز اهل دیار تنهایی بوده ام ، تو رهگذری بودی و من با تو مدتی آشنا بوده ام
از کجا میدانستم اهل دل نیستی ، عشق را نمیشناسی و با من یکی نیستی ، از کجا میدانستم که تنها میشوم ، من بیچاره باز هم بازیچه دست غمها میشوم !
بیهوده میگردم به دنبالت ، با وجود تمام بی محبتی هایت ، باز هم میخواهمت….



در خیال عشقت
چشمهایم را بسته ام ، تا تو را ببینم
ببینم که در کنارمی ، سرم بر روی شانه هایت است و تو فقط مال منی
حس کنم گرمای وجودت را ، فراموش کنم همه غم های دنیا را …
چشمهایم را بسته ام ، تا تو را در آغوش بگیرم ، تا همانجا در کنارت ، برایت بمیرم…
شاید تنها در خیالم با تو باشم و همیشه عاشق این خیالات باشم…
خیالی که لحظه به لحظه با من است ، همیشه و همه جا در کنار من است ، حسرت شده برایم این خیالات عاشقانه ، از خیال تو حتی یک لحظه هم خواب به چشمانم نیامده….
همیشه فکرم پیش تو است ، تو که میدانی دلم بدجور گرفتار تو است ، پس کجایی که آرامم کنی؟ خواهشی از قلب بی وفای تو دارم، هوای قلب تنهای مرا هم داشته باش….
بس که به خیال تو چشمهایم را بستم و به رویاها رفتم،دنیا را فراموش کرده ام ،دنیای من تو شده ای و رویاهایت ، حسرت شده برای یک بار هم، شنیدن صدای نفسهایت….
دلم در این هوای آلوده دلتنگی ، پر از غبار شده ، مدتی گذشته و هنوز این گرد و غبارها پاک نشده ، هر کسی می آید پیش خود میگوید شاید این دل حراج شده، اما کسی نمیداند که دلم یک عاشق سر به هوا شده…
دلی که عاشق است و عشقش در کنارش نیست ، دلی که لحظه به لحظه به خیال آمدن عشقش دیگر محکوم به انتظار نیست ….
چشمهایم را بسته ام ، تو نیامدی و من عاشقی دلشکسته ام…

اشعار عاشقانه بارانی


 

ღ آره بارون میومد خوب یادمه،

مث آخرای قصه، که آدم می ره به رویا،

آره بارون میومد خوب یادمه،

زیر لب زمزمه کردم، کی می تونه این دل دیوونه رو از من بگیره؟

اون قَدَر باشه که من این دل و دستش بدم و چیزی نپرسه،

دیگه حرفی نمونه بعد نگاهش،

آره بارون میومد خوب یادمه ...

آره بارون میومد خوب یادمه،

یه غروب بود روی گونه هات،

دو تا قطره که آخرش نگفتی بارونه یا اشک چشمات،

اما فرقی هم نداره، کار از این حرفا گذشته،

دیگه قلبم سر جاش نیست،

آره بارون میومد خوب یادمه،

آره بارون میومد خوب یادمه ...

خیلی سال پیش،

توی خوابم دیده بودم تو رو با گونه ی خیست،

اونجا هم نشد بپرسم بارونه یا اشک چشمات،

اونجا هم نشد بپرسم ...

آره بارون میومد خوب یادمه...

 

 

شعر عاشقانه, عکس های باران, شعر در مورد باران

 

ღ ببار ای باران ...

ببار که چتری بر روی دلم نخواهم گرفت

ببار که شاید اندکی از داغ این دل سوخته بکاهی

ببار که ویرانه دل من سقفی ندارد که از قطرات سردت ایمن باشد

ببار که خانه دلم بسی تشنه و ملتهب است

ببار که شاید اندکی غبار غم را از دل تیره ام بزدایی

ببار و سیلی به پا کن و دل مسکین و گوشه نشین مرا با خود ببر ...

ببار ای باران ...

ببار که از بارش تو من شادم

ببار که عطر تو را می طلبم

ببار که شاید پس از بارش تو به یادش رنگین کمانی در دلم برپا شود

ببار و دل عاشق و تب دار مرا اندکی آرامش ببخش

ببار که دلم دلتنگ اوست

ببار که شاید در صدای دلنشین تو طنین صدای او را بشنوم

ببار ای باران . . .

 

 

شعر عاشقانه, عکس های باران, شعر در مورد باران

 

ღچشم ها را باید شست ...
جور دیگر باید دید ...
چتر ها را باید بست ...
زیر باران باید رفت ...
فکر، خاطره را ...
زیر باران باید برد ...
با همه مردم شهر ...
زیر باران باید رفت ...
دوست را زیر باران باید دید ...
عشق را زیر باران باید جست ...
هر کجا هستم باشم ...
آسمان مال من است ...
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است ...
هر کجا هستم باشم ...
آسمان مال من است ...
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است....

 

 


زیباترین شعر های عاشقانه

 

پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو

 هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو

 از خستگی روز همین خواب پر از راز

 کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو

 دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم

 من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو

 پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم

 ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو

 آزادگی و شیفتگی مرز ندارد

 حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو

 یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟

 دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو

 وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

 یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو

 پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟

 تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟


عاشقانه, عکس عاشقانه, شعر عاشقانه,

 

دل، ماهی خسته‌ای که در تور افتاد

در چاله عجب نیست اگر کور افتاد

 از عشق چه خیر غیر ناکامی دید؟

بر چاک چه جز وصله‌ی ناجور افتاد؟

 از اصل خودش دور شد و بالا رفت

این بود که فواره‌ی مغرور افتاد

 بسیار به غیر او دلم شد نزدیک

تا از غم عشق او کمی دور افتاد

 بسیار به صخره‌ها سرش را دریا

کوبید بیفتد از سرش شور، افتاد؟

 من با غم او از خود او دوست‌ترم

او با غم من از خود من دور افتاد!

 با اینهمه راضی‌ست نشابوری که

از چنگ مغول به چنگ تیمور افتاد


عاشقانه, عکس عاشقانه, شعر عاشقانه,

 

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست 

ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست 

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست 

بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست 

عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد

پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست


عاشقانه, عکس عاشقانه, شعر عاشقانه,

 

 

خانه ات زیباست

 

 

نقش هایت همه سحرانگیز است

پرده هایت همه از جنس حریر

 

 

خانه اما بی عشق ، جای خندیدن نیست

جای ماندن هم نیست

باید از کوچه گذشت

به خیابان پیوست

و  تکاپوی کنان

عشق را  بر لب جوی و گذر عمر و خیابان جوئید

عشق بی همهمه در بطن تحرک جاریست

*****

تن تمامیت زیبایی پیراهن نیست

مهربانی با تن، مثل یک جامه بهم نزدیکند

و اگر میخواهیم روزهامان

همه با شبهامان

 

 

طرحی از عاطفه با هم ریزند

گاهگاهی باید

به سر سفرهء دل بنشینیم

قرص نانی بخوریم

از سر سفرهء عشق

گامهامان باید

همهء فاصله ها را امروز

کوتاه کنند

و سر انگشت تفاهم هر روز

نقب در نقب دری بگشاید

دری از عشق به باغ گل سرخ

"و بیندیشیم بر واژهء "دوستت دارم

شعر زندگی



سیب می خواهـــد دلــش ...
آنکه بی حساب عاشـــق است ...
امــا نمی داند ...!
کـــرم دارد روزگـــار مـا !
 



هر کس بد ما به خلق گوید
ما چهره به غم نمی خراشیم

ما نیکی او به خلق گوئیم
تا هر دو، دروغ گفته باشیم



مــــرا به دیگــــری وا مگذار . . روزی می بینیــــمان . . تاب نـــمی آوری . . . / .

مسافر کناریم که پیاده شد،

پنجره ایی گیرم آمد.

باقی مسیر را گریستم...
 

از دور دوستت داشتم !
بی هیچ عطری
آغوشی
نگاهی
یا حتی بوسه ای
تنها دوستت داشتم ��br> اما حالا اگه دور شی ��br> چه کنم با اینهمه وابستگی؟
 



خاطره یعنی
گذشته ها، نگذشته ...



امروز آرزویم را در گوش قاصدک خواندم
به باد سپردم
قبل از اینکه چون قبلی ها
خودش بر باد روند ...



دست هایت که مال من باشد ...!

هیچکس..!

مرا..! دست کم نخواهد گرفت ..!
 

 



این قاعده ی بازی است ....
اگر دست دلتان رو شد که دوستش داری ...
باختنت حتمی است ...
مراقبِ آخرین جمله‌ی آخرین دیدار باشید ؛
دردش زیاد است!

 

هیچ انتظاری از کسی ندارم...

و این نشان دهنده ی قدرت من نیست ...

مسئله ...

خستگی از اعتماد است ...

 


 

مـن
گــاهــی
بــا خـــیـال ِ تــو
مـیـخـــــندم هـــــنـوز ...
 

 

همین امروز باید خودم را گم کنم
بروم ثبت احوال و درخواست شناسنامه جدید کنم
فردا با مستعارم قرار بگذارم
که هیچ وقت بی قرارِ " من " نشود
باید بزنم زیرِ این "من "
و بعد بگردم دنبال " تو "
دنبالِ هر" تویی " غیر از " تو "

نادیا میرسنبل
 

 

هزار بار هم حاضرم برگردم به کودکی و باز بزرگ شوم
با اینکه سخت ترین کار دنیاست
فقط به عشقِ دستــــان مهربانِ پــــدر

 

قشنگ یعنی چه‌؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه‌ی اشکال
و عشق
تنها عشق
تورا به گرمی یک سیب می‌کند مانوس


سهراب سپهری



شنیدن جمله " تو بهترین دوست منی " لذت بخش نیست ؛

اگر که از طرف یک خرس بیان بشه . . .

دوستی های از نوع خاله خرسه ؛ دوستی های خطرناکی هستند . . .
 



انگشتت را
هرجای نقشه خواستی بگذار
فرقی نمی کند
تنهایی من
عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو هیچ وقت
به عمق فاجعه پی نخواهند برد.....


لیلا کردبچه



چـه آزمون دشوآریستــ . . .

قلبت رآ سمت چپ بگذآرنـد و بگوینـد :

برو بـه رآه رآست . . .



گاهی برای مادربزرگ لاک میزنم،مثل بچگی که او برایم لاک میزد ...
آن وقتها دست من میلرزید، حالا دست او ...
اما دستهای او هنوز هم زیباتر است ...

 



تو دنیا سه چیز صدا نداره (!)

مرگ فقیر ، ظلم غنی ، چوب خدا ...!



شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

 

دیدم کوچه ی تنگیست که چراغش چشم است
چشم ما گوش بود و عقل ما حرف سرکوچه و بازار
*
*
دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کند
چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟
وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند
*
*

شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

*
*
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی
*
*
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
با اشکتمام کوچه را تر کردم
وقتی که شکست بغض تنهایی من
وابستگی ام را به تو باور کردم
*
*

شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

*
*
دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟
من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟
*
*
درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت
*
*

شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

*
*
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم
*
*
تو کسی که خنده اش طعم زمستان میدهد
من همان که ابتدایش بوی پایان میدهد
خوب میدانم که یک شب ، یک شب بی انتها
عشق روی دستهای بی کسم جان میدهد
*
*

شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

*
*
چقدر زمونه بی وفاست
نمی دونم خدا کجاست
یکی بیاد بهم بگه کجای کارم اشتباست ؟
گاهی می خوام داد بکشم اما صدام در نمیاد
بگم آخه خدا چرا دنیا به آخر نمیاد ؟
*
*
میزنم کبریت بر تنهایی ام
تا بسوزد ریشه بیتابی ام
میروم تا هر چه غم پارو کنم
خانه ام را باز هم جارو کنم
*
*

شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

*
*
لحظه جدایی از تو ، لحظه اومدن غم
بعد رفتنت عزیزم ، جون میدم تو دست ماتم
*
*
بودنم را هیچ کس باور نداشت
هیچکس کاری به کار من نداشت
بنویسید بعد مرگم روی سنگ
با خطوطی نرم زیبا و قشنگ
آنکه خوابیده در این گور سرد
بودنش را هیچ کس باور نکرد
*
*

شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

*
*
درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند
معنی کور شدن را گره ها میفهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پائین
قصه تلخ مرا ، سرسره ها میفهمند
*
*
دریا چه دل پاک و نجیبی دارد
بنگر که چه حالت غریبی دارد
آن موج که سر به صخره ها میکوبد
با من چه شباهت عجیبی دارد !!!
*
*

شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

*
*
دلم توفانی از غم هاست ، طلوع سخت ماتم هاست
نمیدانم چرا این دل همیشه غرق رویاهاست ؟؟؟
*
*
تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم
گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !
*
*

شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

*
*
مثل آتیش تو صحرا / یا که طوفان تو دریا
مثل ظلمت توی شب ها / جون به لب موندم و تنها
*
*
پیش روی من تا چشم یاری میکند دریاست
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا ، دلم تنهاست
*
*

شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

*
*
غربت آن نیست که تنها باشی / فارغ از فتنه ی فردا باشی
غربت آن است که چون قطره ی آب / در به در ، در پی دریا باشی
غربت آن است که مثل من و دل / در میان همه کس یکه و تنها باشی
*
*
وقتی که تنهایی میاد ، حس می کنم که بی کسم
ثانیه ها نمی گذرن ، هیچ موقع فردا نمیآد
دلم دیگه زندگی رو با اینهمه درد نمیخواد
*
*

شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

*
*
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم
حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم
*
*
کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود …
*
*

شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

*
*
ســـ ــینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
*
*
کاش بودی و دلم تنها نبود
تا اسیر غصه ی فردا نبود
کاش بودی تا برای قلب من
زندگی اینگونه بی معنا نبود
*
*

شعر های عاشقانه غمگین کوتاه

*
*
چشمه ی چشمای تو دریای اب
چشمای خسته من دنبال خواب
با خیال تو شبا چشم من خواب نمیره
برق اون چشمای مست دیگه از یاد نمیره