سکو عاشقی

شعر جاودانه

سکو عاشقی

شعر جاودانه

زیباترین شعر های عاشقانه

 

پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو

 هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو

 از خستگی روز همین خواب پر از راز

 کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو

 دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم

 من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو

 پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم

 ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو

 آزادگی و شیفتگی مرز ندارد

 حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو

 یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟

 دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو

 وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

 یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو

 پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟

 تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟


عاشقانه, عکس عاشقانه, شعر عاشقانه,

 

دل، ماهی خسته‌ای که در تور افتاد

در چاله عجب نیست اگر کور افتاد

 از عشق چه خیر غیر ناکامی دید؟

بر چاک چه جز وصله‌ی ناجور افتاد؟

 از اصل خودش دور شد و بالا رفت

این بود که فواره‌ی مغرور افتاد

 بسیار به غیر او دلم شد نزدیک

تا از غم عشق او کمی دور افتاد

 بسیار به صخره‌ها سرش را دریا

کوبید بیفتد از سرش شور، افتاد؟

 من با غم او از خود او دوست‌ترم

او با غم من از خود من دور افتاد!

 با اینهمه راضی‌ست نشابوری که

از چنگ مغول به چنگ تیمور افتاد


عاشقانه, عکس عاشقانه, شعر عاشقانه,

 

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست 

ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست 

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست 

بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست 

عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد

پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست


عاشقانه, عکس عاشقانه, شعر عاشقانه,

 

 

خانه ات زیباست

 

 

نقش هایت همه سحرانگیز است

پرده هایت همه از جنس حریر

 

 

خانه اما بی عشق ، جای خندیدن نیست

جای ماندن هم نیست

باید از کوچه گذشت

به خیابان پیوست

و  تکاپوی کنان

عشق را  بر لب جوی و گذر عمر و خیابان جوئید

عشق بی همهمه در بطن تحرک جاریست

*****

تن تمامیت زیبایی پیراهن نیست

مهربانی با تن، مثل یک جامه بهم نزدیکند

و اگر میخواهیم روزهامان

همه با شبهامان

 

 

طرحی از عاطفه با هم ریزند

گاهگاهی باید

به سر سفرهء دل بنشینیم

قرص نانی بخوریم

از سر سفرهء عشق

گامهامان باید

همهء فاصله ها را امروز

کوتاه کنند

و سر انگشت تفاهم هر روز

نقب در نقب دری بگشاید

دری از عشق به باغ گل سرخ

"و بیندیشیم بر واژهء "دوستت دارم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد