از وقتی رفته ای دلم آرام ندارد
چشمانم یک لحظه از جاده دل نمیکند
پاهایم یکجا بند نیست ....
... ...
قلبم
تو را میخواهد ...
منم به جاده میزنم ....
دیگر تحمل دوریت امکان
پذیر نیست
چیزی تا فصل تولد نیلوفرها نمانده
شاید تو را میان آنها
یافتم
رسیدن به تو دشوار اما یافتنت سخت نیست
خاطرات جاده را
میخواندم ...در آن یافتم
یادگار عطر نیلوفرم را ...
nice...